درسی برای زندگی از یک تومور؛ برای زندگیت بجنگ

سرگذشت دو سلول : یکی رنج کشیده یکی غرق در ناز و نعمت!
پرده اول؛ آغاز یک نبرد
هردوی ما حاصل توموری شدن یک نوع سلول بودیم. من و دوستم را برای ایجاد تومور زیر پوست دو موش پیوند زدند. موشی که میزبان من بود سیستم ایمنی واقعا قدرتمندی داشت. NK سل های این موش با همه توان از همان لحظه های ابتدایی حملات سنگین خود را آغا نمودند. در عین حال CTL های موش میزبان هم تقریبا از هر ابزاری برای تهاجم و ریشه کنی من دریغ نمی کردند. با همه وجودم فشار را حس میکردم و همین فشار بود که باعث شد تا برای بقای خودم دست به کار شوم و جهش های بیشتری را در ژن هایم ایجاد کنم تا ایمونوژنی خودم را کمتر و کمتر کنم و خطر شناساییم را کاهش دهم.
یادگرفتم تا با تولید فاکتورهای محرک رگ زایی مانند VEGF خودم را از نابودی نجات دهم. زیر بار آن حملات سنگین سیستم ایمنی قدرتمند موش، حتی لحظه ای هم به فکر تسلیم شدن نبودم و مرتبا این جملات را با خودم تکرار میکردم : وقتی روزگار تو را در شرایط سخت قرار داد نگو ،” چرا من؟؟ “ بگو: ” نشونت میدم “!
پرده دوم؛ خورشید طلوع می کند
رفته رفته سیستم ایمنی موش میزبان را شکست دادم و توانستم از فشارهای سنگین جان سالم به در برم و موفق به ایجاد توموری در میزبانم شدم. اما دوستم بعد از قرعه کشی از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید.
بر اساس قرعه میزبان او موشی بود که اساسا فاقد یک سیستم ایمنی کارامد بود. هنوز لحظه ی خداحافظی خاطرم هست؛ لبخندی از سر رضایت و البته تمسخرآمیز بر روی لبانش بود. به محض ورودش به بدن موش خبری از فشار و سختی نبود.
CTL ی برای مقاومت بر ضدش وجود نداش و او بدون نیاز به هیچ یک از ترفندهایی که من به کار بردم! بدون هیچ کدام از سختی هایی که من کشیدم! بدون تحمل هیچ رنجی! موفق به ایجاد تومور در میزبانش شد.
اما اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد كه متعلق به گذشته هستید…!در ادامه تومورهایی که هریک از ما ایجاد کرده بودیم به موش های سالم پیوند زدند.
اینجا بود که توموری که من ایجاد کرده بودم چون زیر فشار سیستم ایمنی میزبانم مجبور به ارتقاء و به کاربردن ترفندهای مختلفی بودم به راحتی بر سیستم ایمنی میزبان جدید هم غلبه نمود. (نبوغ یک درصدش الهام است. نود و نه درصد دیگرش عرق ریختن و پشتکار است).
تک تک لحظه هایی که با سختی پشت سر گذاشته بودم در این شرایط جدید به یاریم آمد. اما دوستم که بدون رقیب و بدون زحمت و با استفاده رانت خواری موفق شده بود تا توموری را ایجاد کند، سلول های توموری حاصل از او به محض ورود به بدن موش سالم حرفی برای گفتن نداشتن و در همان ابتدا به کل نابود شدند.
سلول هایی ضعیف که هرگز حتی تصور قرار گرفتن در این شرایط سخت را هم نداشتند. به قول چارلز رابرت داروین اگر آن قدر ضعیف و ناتوان نبودم که برای زنده ماندن خود ناگزیر به کوشیدن باشم، هرگز نمی توانستم به چنین کارهایی دست بزنم و به موفقیت برسم.!
پرده آخر؛ بخند و بجنگ
در حالی که میدیدم تلاش های دوستم زیر بار حملات سیستم ایمنی در حال نابودیه؛ زیر لب یک بیت شعر از سعدی زمزمه کردم و خودم رو برای حمله بعدی به میزبانم آماده می کردم:
نگفتم روزه بسیاری نپاید
ریاضت بگذرد سختی سر آید
پس از دشواری آسانیست ناچار
ولیکن آدمی را صبر باید..
پ.ن: پاسخ های ایمنی نسبت به سلول های توموری موجب ایجاد فشار گزینشی می شود که منجر به بقا و رشد بیش از حد انواع مختلف سلول های توموری همراه با کاهش ایمنی زایی می شود. این پدیده ویرایش ایمنی تومور نامیده می شود.
پ.ن : موش Rag KO فاقد سیستم ایمنی تطبیقی می باشد.
پ.ن:مطلب فوق در واقع برگرفته از یکی از آزمایشات مهم در ایمونولوژی تومور می باشد که در سال 95 یکی از تست های کنکور PhD ایمونولوژی نیز به آن اختصاص یافته بود.
ایمونولوژی تودی؛ بزرگترین جامعه ایمونولوژی کشور
دیدگاهتان را بنویسید